هرچه یک مدیر موفق نیاز دارد

زیاد توی وب می گردم . مطالب مفیدی که به درد هر مدیر موفقی بخوره رو قراره بذارم اینجا تا هم خودم یه آرشیو داشته باشم هم بقیه

هرچه یک مدیر موفق نیاز دارد

زیاد توی وب می گردم . مطالب مفیدی که به درد هر مدیر موفقی بخوره رو قراره بذارم اینجا تا هم خودم یه آرشیو داشته باشم هم بقیه

دلایل شکست شرکت‌ها در نوآوری مدل‌های کسب‌وکار


مترجم: هوتسا عسکری نسب
در حال حاضر نوآوری در مدل کسب‌وکار، نوعی استراتژی جدید و ضروری برای سازمان‌ها به شمار می‌رود.

اما شرکت‌ها به طور معمول در این زمینه چندان موفق نیستند؛ زیرا آنقدر سرگرم مدل‌های کسب‌وکار فعلی خود هستند که زمانی برای استفاده از منابع جهت طراحی مدل اولیه و آزمایش نمونه‌های جدید ندارند. حتی در سازمان‌های حمایت‌کننده نوآوری، نوآوری‌ها روی محصولات جدید و خدماتی متمرکز می‌شود که مدل‌های کسب‌وکار امروزی را کارآتر می‌کند. بدون شک چنین کارهایی از اهمیت خاصی برخوردار است، ولی این مدل‌ها به زحمت جوابگوی نیازهای موجود هستند و از آنجایی که عمر مفید استفاده از مدل‌های کسب‌وکار مانند گذشته نیست، متصدیان امر به شدت با شکست مواجهه می‌شوند. شرکت‌های متعددی متوجه ضرورت ایجاد تغییر در طول سال‌ها شده‌اند، اما با این حال روش کاری خود را عوض نکرده اند.
پنج دلیل عمده شکست شرکت‌ها در نوآوری مدل کسب‌وکار به قرار زیر است:

عدم تمایل مدیران اجرایی به مدل کسب‌وکار جدید
واضح ترین دلیل شکست شرکت‌ها در مدل کسب‌وکار جدید، عدم تمایل مدیران اجرایی و گروه‌های رهبری ارشد به بررسی مدل‌های جدید است. آنها از مدل‌های فعلی خود راضی هستند و بر چگونگی بهبود عملکرد شرکت تمرکز دارند. یکی از بارزترین نشانه‌هایی که باعث می‌شود یک شرکت و مدیرانش علاقه‌ای به نوآوری در مدل کسب‌وکار خود نداشته باشند، زمانی است که هرگونه بحث و گفت‌وگو درباره وجود مدل‌های کسب‌وکار صرفا تهدید رقابتی تلقی شود.
اهمیت دادن بیش از حد به محصولات
گاهی تفاوت بین محصول و خدمات خیلی واضح نیست. بنابراین مدل‌های کسب‌وکاری که بر محصول و خدمات، توجه دارند نسبت به مدل‌هایی که تنها بر محصولات تمرکز می‌کنند کارآمدتر هستند، زیرا تا حدی ارزش و دلایل انتخاب مشتریان را تغییر می‌دهند.
برای مثال (دستگاه پخش صوتی دیجیتال) iPod را در نظر بگیرید، شرکت Apple اولینmp3 player را به بازار وارد نکرد، اما با افزودن خدمات iTune (نرم‌افزار چندرسانه‌ای (به محصول iPod علاوه بر تغییر کاربری، تجربه‌ای نو در زمینه موسیقی پیش روی مشتریان قرار داد. مدل‌های کسب‌وکار تفکر عصر صنعتی و کدهای صنعتی NAIC (نظام رده‌بندی صنعتی آمریکای شمالی) صرفا محصول (یا خدمات) را توصیف می‌کند و این روش نادرست به نو‌آوری مدل کسب‌وکار نیز تحمیل می‌شود.

کاهش میزان فروش به دلیل ارائه محصولات جدید
مدیران خط تولید در اکثر سازمان‌ها مخالف هر گونه خطری هستند که کسب‌وکار کنونی شان را تهدید کند. به دست آوردن سهم بازار در طی مبارزه و نبرد به اندازه کافی دشوار است پس چرا باید علیه خود رقابت کرد؟ به نظر می‌رسد این احساسات زمانی تشدید می‌شود که ایده‌های مدل کسب‌وکار جدید، میزان فروش موجود را تهدید کند. مدیران اجرایی فرصت‌های جدید را از دید مدل کسب‌وکار فعلی و در رقابت با مسیر فعلی که سازمان ایجاد کرده در نظر می‌گیرند. شرکت‌ها در ارتباط با نوآوری مدل کسب‌وکار دچار شک و تردید می‌شوند، حتی اگر بدانند مدل‌های کسب‌وکار جدید از قابلیت بالایی برخوردار هستند، همچنان کاهش فروش را به طرز کورکورانه‌ای قبول دارند.
موانع بازگشت سرمایه مدل‌های جدید
جهت رد مدل‌های نوآوری، هیچ روشی آسانتر از ارزیابی این مدل‌ها با معیار‌های اقتصادی و مالی نیست؛ همان معیارهایی که با آن مدل‌های فعلی کسب‌وکار سازمان را می‌سنجند. معیارهای مالی جهت ارزیابی پروژه‌های دیگر و ارتقای مدل کسب‌وکار فعلی استفاده می‌شوند تا ساختار هزینه و بازگشت سرمایه را در چارچوب مدل امروز تضمین کنند.
مدل‌های کسب‌وکار جدید به احتمال زیاد از نظر مالی بسیار متفاوت هستند و باید در محیط ارزیابی شوند. شرکت‌ها در زمینه نوآوری با شکست مواجه می‌شوند، زیرا دید مالی اشتباهی نسبت به ارزیابی جذابیت‌ها و امکان‌پذیری مدل‌های کسب‌وکار جدید دارند.

کارمندان عادی و رده پایین
یکی از دلایل شکست مدل‌های نوآوری کسب‌وکار در سازمان‌ها، کنار گذاشتن افراد رده پایین در سازمان است. نوآوران به جنگ روش‌های قدیمی ‌و از کارافتاده می‌روند و روش‌های کاملا جدید را به کار می‌بندند تا ارز‌ش‌هایی نوین خلق کنند.
در سازمان افرادی وجود دارند که در جهت حفظ و ارتقای روش‌های قدیمی‌همت گماشته‌اند؛ بنابراین ممکن است نسبت به این روش‌ها تعصب به خرج دهند و با روش‌های جدید مخالفت ورزند. معمولا این افراد در رده‌های بالای سازمانی قرار دارند و خود را به جهت حضور نسبت طولانی و کلیدی در شرکت، مالک کسب‌وکار می‌دانند.
اگر به این افراد اجازه داده شود تا با نوآورانی مخالفت کنند که به کمک تدبیر و بینش و نگاهی عاری از تعصب روش‌های نوینی را طراحی می‌کنند، آنگاه الگوهای جدید کسب‌وکار با شکست مواجه می‌شوند.
منبع: HBR

استراتژی شادی در کسب و کار از زبان یک میلیاردر

مهارت‌های مدیریتی
استراتژی شادی در کسب و کار از زبان یک میلیاردر

مترجم: زهره همتیان
تد لئونسیس میلیاردری است که در طول زندگی خود و ایجاد کسب وکار تجربه‌های فراوانی را اندوخته و هیچ پشیمانی در این رابطه نداشته است. وی در یکی از مقالاتش گوشه‌ای از آموزه‌های خود را در اختیار ما قرار داده است.

لئونسیس تقریبا در تمام زمینه‌ها فعالیت کرده است. او 15 سال را در شرکت AOL گذراند و سرانجام توانست معاون رییس و سپس رییس این شرکت شود. او به همین منوال ادامه داد تا اینکه موسس، رییس و مالک عمده باشگاه ورزشی «مانومنتال» شد و در حال حاضر سه تیم ورزشی در سطح حرفه‌ای را سرپرستی می‌کند.
لئونسیس با دنبال کردن یکی دیگر از علایق خود توانست وب سایت SnagFilms را دایر کند، در این سایت مخاطبان می‌توانند هزاران فیلم مستند را تماشا کنند و به اشتراک بگذارند.
تنیل رابینسون تولید کننده فیلم، انسان نیکوکار و نویسنده کتاب بسیار موفق «کسب‌وکار شادی» طی ملاقاتی که با لئونسیس داشته در مورد چگونگی شاد زیستن و موفق بودن با وی گفت‌وگو کرده است.
چه زمانی برای اولین بار به ارتباط و همبستگی بین شادی و موفقیت در کسب‌وکار پی بردید؟
مدت کوتاهی بعد از اینکه از دانشگاه جورج تاون فارغ‌التحصیل شدم، شرکتی به نام LIST (شاخص نرم‌افزار و تکنولوژی لئونسیس) را راه‌اندازی کردم. این شرکت تحت عنوان مجله‌ای دایر شد که برنامه نویسی نرم‌افزار کامپیوترهای شخصی را به صورت خلاصه فهرست کرده بود. این مجله شبیه به مجله برنامه‌های تلویزیونی به نام TV Guide بود، اما به جای برنامه‌های تلویزیون به برنامه‌نویسی نرم‌افزار می‌پرداخت. کمتر از دو سال شرکتم را به قیمت 60 میلیون دلار فروختم. این کار قصد اصلی من نبود اما به عنوان یک جوان 27 ساله نپذیرفتن و گذشتن از60 میلیون دلار کار سختی بود. در آن زمان فکر می‌کردم فرد بسیار موفقی هستم ،سخت درس خوانده و در دانشگاه خوبی پذیرفته شده بودم، نمره‌های خوبی گرفته بودم ، برای خودم شغلی داشتم، شرکتی داشتم که درآمد زیادی داشت، اما بعد متوجه شدم که به‌رغم تمام ثروت مالی، من واقعا خوشحال نبودم. بنابراین کسب‌وکار و موفقیت مالی تضمین کننده شادی و خوشحالی نیست. بعدها، به دنبال راه حلی برای رسیدن به شادی و خوشبختی بودم، هر چیزی را که به دستم می‌رسید می‌خواندم و با شرکت‌ها و سازمان‌هایی کار می‌کردم که از الگوی «double bottom» پیروی می‌کردند، در این الگو علاوه بر مسائل مالی، مسائل اجتماعی نیز از اهمیت برخوردارند. در حال حاضر با شرکت‌ها و پروژه‌هایی که از این الگو پیروی نمی‌کنند و به آن متعهد نیستند، کار نمی‌کنم.
لطفا الگوی کسب‌وکار «double bottom» را کامل‌تر توضیح دهید.
هنگامی‌که این الگو به درستی اجرا شود، خرسندی و شادی به همراه می‌آورد و من معتقدم که سازمان‌ها با استفاده از این الگو موفق‌تر عمل می‌کنند. هر شرکتی باید به دنبال کسب سود باشد، اما باید اهداف بزرگتر و والاتر را نیز دنبال کند. شرکت‌ها با اجرای این الگو باعث می‌شوند تا کارمندان احساس کنند که آنها هم می‌توانند به ایجاد تغییرات در جامعه کمک کنند. امروزه کارآفرینان باید مشخص کنند که آنها و شرکت شان چه اهداف بزرگی را دنبال می‌کنند و برای اینکه الگوی double bottom واقعا معنادار دنبال شود شما باید با اشتیاق و علاقه فراوان آن را دنبال کنید.
به هنگام اجرای تغییرات سازمانی، چقدر مهم است که شفاف باشید؟
امروزه شفافیت و صراحت یکی از تقاضاهای مصرف‌کنندگان و کارمندان است. بنابراین به مشتریان و کارمندان خود توجه کنید و خواسته‌های آنها را در نظر بگیرید. سعی کنید دیدگاه‌ها و انگیزه‌های آنها را درک کنید.
زمانی که این کار را انجام دادید، می‌توانید مشخص کنید که چه تغییرات، تصمیمات یا برنامه‌هایی را می‌خواهید اجرا کنید. در زمان تغییرات و تصمیم گیری، ضروری است که با تمام سهامداران خود شفاف و صادق باشید. بدون شک، زمان‌هایی خواهند بود که شما به تمام نظرات و حقایق دسترسی نخواهید داشت، اما خوب است که آن را نیز در میان بگذارید. اجازه ندهید دیگران از روی حدس و گمان با شما و برند شما برخورد کنند؛ با استفاده از هر کانال ارتباطی که برای کسب وکارتان موثرتر است، آنها را همواره مطلع و آگاه نگه دارید.
بهترین راه برای صاحبان کسب‌وکار و مدیران به منظور ایجاد انگیزه، همدلی و خرد جمعی در درون سازمان چیست؟
واضح است که مدیران بایستی این ویژگی‌ها را در تعاملات روزانه شان به نمایش بگذارند. اگر این کار را نکنند، نمی‌توانند از دیگران انتظار داشته باشند که در سازمان به این منوال عمل کنند.
چه توصیه‌ای به کسی می‌کنید که می‌خواهد خارج از کسب‌وکار اصلی خود، اقدام به فعالیت دیگری کند؟
من شور و اشتیاق را محرک اصلی برای دنبال کردن اهداف کوتاه مدت و نیز رویاهای بلندمدت شما می‌دانم. تا آنجا که می‌توانید در رابطه بافعالیت جدید احتمالی خود اطلاعات کسب کرده واز آن‌ها استفاده کنید. با کسانی که می‌توانند شما را راهنمایی و هدایت کنند، در ارتباط باشید. دانش قدرت است، بنابراین علم و دانش کسب کنید، آن را پردازش کنید و از آن استفاده کنید.
در طول زندگی و ایجاد کسب‌وکار، مهم‌ترین کاری که باید انجام داد و مهم‌ترین چیزی که باید از آن خودداری کرد، چیست؟
اول آنکه در زندگی تان بازی هجومی‌داشته باشید و دوم، آنچه را که حقیقتا برایتان مهم است و شما را خوشحال می‌کند نادیده نگیرید.
http://www.inc.com:منبع