هرچه یک مدیر موفق نیاز دارد

زیاد توی وب می گردم . مطالب مفیدی که به درد هر مدیر موفقی بخوره رو قراره بذارم اینجا تا هم خودم یه آرشیو داشته باشم هم بقیه

هرچه یک مدیر موفق نیاز دارد

زیاد توی وب می گردم . مطالب مفیدی که به درد هر مدیر موفقی بخوره رو قراره بذارم اینجا تا هم خودم یه آرشیو داشته باشم هم بقیه

چگونه در بازاریابی کسب و کار خود موفق باشیم؟



هر کس  که به مربیگری بیش تر از یک علاقه سطحی و گذرا علاقمند باشد احتمالا با " بازی های  درونی" آشنایی دارد. تیم گالوی ( Tim Gallawy ) که مربی مجربی است  در مقاله ای تحت عنوان "بازی درونی ورزش تنیس " توضیح می دهد که چگونه به این مطلب رسیده است که حریفی که در ذهن یک بازیکن وجود دارد نگران کننده تر از حریف آن سوی تور است.
به اعتقاد من این مساله در کار هم به همین صورت است .در آنجا هم دو تا بازی بیرونی و درونی در حال انجام است. برای مثال هنگام فروش، بازی بیرونی همان داشتن اطلاعات در مورد محصولات، تکنیک های فروش و رفتار مشتریان است و در همان لحظه نیز بازی درونی اعتماد به نفس، تفکر مثبت و سماجت و پا فشاری  در حال انجام است.
مهارت و استادی در این بازی های درونی است که تفاوت  بین عملکردهای قوی و ضعیف را  مشخص می کند و مربی ها باید مراقب بهبود حالت های ذهنی لازم باشند که افراد را برای " بردن بازی درونی" توانمند سازند. البته تمام بازیها، تکنیک ها و قواعد منحصر به فرد خودشان را دارند ولی در این مقاله من می خواهم به هفت ویژگی اصلی ذهنی که می توانیم به‌وسیله آموزش آنها را برای افراد تحت آموزش خود جا بیندازیم تا بتوانند از موفقیت بیشتری بهره مند شوند و بر موانع ذهنی خود غلبه کنند و در بازیهای درونی پیروز باشند، متمرکز شوم.
به عنوان یک نمونه عملی، ما بررسی خواهیم کرد که چگونه می توان با بهبود و توسعه این ویژگی ها جانی (Johnny ) را که عضو جدید پرسنل بازرسی یک شرکت هواپیمایی بود ،تحت تاثیر قرار داد. جانی سرگرم کنترل ورود مسافرانی است که در یک صف طولانی در حالی ایستاده اند که پروازشان ساعتها است که تاخیر داشته است.

مسولیت پذیری:
ماهیت مساله مسولیت پذیری در "رشد فردی" اغلب با مساله توضیح و سرزنش اشتباه گرفته می شود. وقتی می‌گوییم در نهایت این ما هستیم که مسوول حوادث و رخدادهای زندگی خود هستیم منظور اصلا این نیست که همه چیزی که در زندگیمان اتفاق می افتد را کنترل کنیم .آب و هوا، بحران اقتصادی جهانی و یا کارهایی را که دیگران با ما می کنند را کنترل نماییم. اما قطعا می توانیم پاسخ های خود را انتخاب و کنترل نماییم ، صددرصد می توانیمما کاملا پاسخگو هستیم.
وقتی ما مسولیتی را قبول می کنیم به خودمان قدرت می دهیم. حوادث تبدیل به چیزهایی می شوند که یا الان بر اساس آن ها عمل می کنیم یا در آینده از آنها درس می گیریم، .همیشه یک انتخاب وجود داشته است. توجه دادن مردم به این واقعیت می تواند هدیه ارزشمندی باشددر مورد جانی(Johnny) او باید متوجه شود که نمی تواند تاثیری روی علت تاخیر ها، زمان حرکت و یا حالات مشتریان داشته باشد اما او می تواند برای مسولانه رفتار کردن با افرادی که در صف بازرسی ایستاده اند تمرین کند و کار خود را با حداکثر سرعت ممکن و با کمترین دستپاچگی توام با ادب و  همدردی فراوان انجام دهد.

آگاهی و هوشیاری:
آموزش افزایش میزان آگاهی و هوشیاری موضوعی در موردکمک رسانی به دیگران است که به تجربه حسی و ملموس افراد بر می‌گردد نه به ذهن و فکر آنها. منظورم این است که در توجه کردن به آنچه می بینیم مهارت پیدا کنیم نه اینکه خودمان را با افکار و انتقادات منفی بمباران کنیم.
چه خوب است به این سوال جواب دهیم که"چه اتفاقی دارد می افتد؟ " اگر واقعا بتوانیم خودمان را آزادانه در معرض تجربه حسی فروش و یا رسیدگی به شکایات قرار دهیم به صورت ناخودآگاه و اتوماتیک تنظیمات لازم برای بهتر عمل کردن را انجام خواهیم داد. تنظیمات و جرح و تعدیل هایی که از بازخورد مدیران و رهبران گروه به دست می آیند.
سادگی زیبای این مساله در آموزش این است که هوشیاری آگاهانه منجر به بهبود ناخودآگاه می شود. . همین که مردم هوشیارتر شوند کافی است که عملکرد بهتری از خود نشان بدهند. اگر جانی(Johnny) خوب آموزش دیده باشد می توانیم از او انتظار داشته باشیم که سریعتر مشتری‌های خود را آرام کند و سطح استرس خود را پایین بیاورد. آگاهی و هوشیاری خود چاره درد است بنابراین اگر او بدون قضاوت خویش فقط به این چیزها توجه کند بهبود عملکرد به طور طبیعی در پی خواهد آمد.

تمرکز:
وقتی ما می خواهیم تمرکز پیدا کنیم در حقیقت هوشیاری و آگاهی خود را به طرف چیزهای صحیح هدایت می کنیم. تمرکز را نباید با "سخت کوشیکه تنش و خستگی به بار می آورد اشتباه گرفت. متاسفانه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که خیلی روی سخت کوشی تاکید می کند."تلاش در خور" ، "حداقل یک بار امتحان می کردی"،  "باز هم تلاش کن" جملاتی هستند که ما به خود و دیگران می گوییم. کارمند های بلند پرواز با عجله خود را قبل از رییس به محل کارشان می رسانند و آخرین نفری هستند که خداحافظی می کنندو فکرمی کنند پر کردن ساعت کاری همان عملکرد عالی است.
هیچ اشکالی ندارد که به افراد کمک کنیم به تمرکز بیشتری دست یابند. در مثال ما جانی (Johnny) می توانست با تنشی که در صف او بوجود آمده بود و یا با سر و صدای مسافرانی که با دیگر مامورین بگومگو می‌کردند حواسش پرت شود و یا برای نحوه صحبت کردن با آنها از کوره در برود، یا اینکه روند کاری خود را به طور موثری ادامه دهد و به کارش بپردازد و به مسافرانش نشان دهد که هر کاری از دستش بر می آید انجام می دهد.

خونسردی و آرامش:
هوشیاری تمرکز یافته، ذهن ما را کاملا اشغال می کند و ما را از سر و صدای دایمی صحبت با خودمان ،که معمولا بی فایده  هم است ، و از غرق شدن در افکارمان رها می سازد. این مسا له ذهن و بدن ما را آرام می کند و این امکان را به ما می دهد تا به توانایی های واقعی خودمان رو بیاوریم.
یوساین بولت (Usain Bolt ) در حالیکه آدامس می جوید و با جمعیت سرگرم بود سه رکورد المپیک را شکست.
چه می شد اگر ما می توانستیم از آموزش هایی بهره ببریم که یوساین بولت استفاده کرد و تیم های حسابداری، مدیریت و فروش خود را پیدا می کردیم.
آرامش و خونسردی در موقعیت جانی(Johnny) سخت بدست می آید اما باید به مشتریانش هم کمک می کند آرام شوند. آرامش و خونسردی به معنای بی خیالی و بی توجهی نیست بلکه یعنی موثر کار کردن.

اعتماد:
اعتماد، بر توانایی ما برای آموزش دادن موفقیت آمیز به سه روش تاثیر می گذارداول، باید به افرادی که آموزش می دهیم اعتماد کنیم. یعنی لازم است که بتوانیم از کنترل مدیریتی خود کم کنیم و به آنها اجازه دهیم راههای منحصر به فرد خود را برای انجام کارها پیدا کنند. این مساله نیاز به تحمل خطا و ریسک دارد که بسیاری از مدیران از آن متنفرند اما ارزش آن بی اندازه است چون پرسنل ما در فضایی رشد و پیشرفت می کنند که رشد را تشویق و ترغیب  می کند.
ثانیا، ما باید اعتماد کنیم که روند آموزش کارآمد است. البته نه در هر موردی ، اما در اغلب موارد لازم است ما از نجات دادن افراد و جواب دادن به همه پرسشها خودداری کنیم و به جای آن توانایی پرسیدن سوال هایی را که سطح هوشیاری را بالا برده و تمرکز ایجاد کرده و باعث بروز مسوولیت پذیری می شوند را توسعه دهیم.
ثالثا، ما باید به خودمان اعتماد کنیم که قادریم بیشتر از چیزهایی که در دو پاراگراف بالا گفتم انجام دهیم. فارغ از سن و سال، موقعیت و تجارب گذشته مان.
بیایید تصور کنیم که جانی (Johnny  ) به عنوان بخشی از بهبود نقش خود تا کنون آموزش دیده است. قابل پیشگویی است که این آموزشها شامل برخی نکات آموزشی در مورد رفتار با مسافرانی است که به علت تاخیر عصبانی شده اند.
اگر من به او آموزش می دادم از او می خواستم که با خود فکر کند " من قبول دارم که می توانم این مسئله را رفع و رجوع کنم" و " مشتاقم که حداکثر سعی خود را در شرایط سخت" بنمایم. برای اینکه این ها اتفاق بیفتد، در طول دوره آموزش جانی اعتماد خواهد کرد که من صمیمانه به او علاقمند هستم و آموزش برای کمک به پیشرفت اوست و نه برای جبران خطاهای او.

بی طرفی و استقلال:
مطمئنم که می توانید متوجه شوید که چقدر رشد ویژگیهایی که تا کنون شرح داده شد نیاز به این دارد که بی طرف باشیم.
اگر هوشیاری و آگاهی تماما در این مورد توجه به آن چیزهایی است که می بینیم ، بی طرفی و استقلال تقریبا به معنای این است که چه کسی دارد به این چیزها توجه می کند. اگر به نظر می رسد که این مسائل قدری کوچک و زیادی هستند، فقط مدتی روی آن فکر کنید.
در حال حاضر من نمی خواهم بحث کنم که وقتی "جانی" دارد مسافران رنجیده خود را چک می کند باید بی طرف باشد، گرچه خوب به خاطر دارد که مردم از آن موقعیتی که در آن قرار دارند به احتمال ضعیف از دست او عصبانی تر هستند. اما اگر تصور کنیم که آموزش "جانیفرضا در آخر شیفت کاری است هیچ گونه هوشیاری، تمرکز دید و یادگیری واقعی انجام نخواهد شد تا اینکه ما فرصت دهیم ذهن او یک گام به عقب بایستد.

تعهد:
فرق بین " درگیر بودن" و " متعهد بودن" چیست؟
تعهد مسوولیت عملی است. در مورد "جانی" و صف او سوالی مطرح است. در مورد پاسخ او به موقعیتی که خارج از کنترل اوست. او می توانست به خودش بگوید‌ " به هیچ وجه تقصیر من نیست لذا من سرم را می اندازم پایین و روزم را می گذارم" یا می توانست بگوید " اگر من جای آنها بودم من هم عصبانی می شدم " من می خواهم هر کاری را که می توانم بکنم تا این افراد در اسرع وقت به پرواز خود برسند.
"
جانی" در هر زمانی می تواند این گزینه را انجام دهد اما بحث در مورد این سناریو در آموزش قبل از اینکه اتفاق بیافتد، تقریبا یعنی هدایت کردن او برای انجام تعهد مفید تر.
افراد خود را خوب آموزش دهید تا تعهدی باورنکردنی ایجاد کنید. وقتی آموزش می دهید از طریق هوشیاری، آگاهی، مسئولیت و اعتماد اهداف قابل درکی به وجود می آورید. شما آنگاه می توانید تمرکز، خونسردی و بی طرفی را برای از بین بردن سیستماتیک موانع داخلی و خارجی به کار ببرید در چنین فضایی آنها حقیقتا غیر قابل توقف می شوند

منبع: بازار کار

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد